بدرقه

ساخت وبلاگ

ای اهل جهان عید رسیده.

عید را به همه ی بازدید کنندگان این وبلاگ پیشاپیش تبریک وتهنيت باد.

+ نوشته شده در  یکشنبه بیستم اسفند ۱۳۹۶ساعت 22:1&nbsp توسط بهنام خداویسی  | 

بدرقه...
ما را در سایت بدرقه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behnamkhodaveic بازدید : 144 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 21:46

امروز چهار شنبه  24 ماه آبان

26 ماه صفر  مصادف با روز جهانی کتاب و کتابخوانی وکتابداری،روز بزرگداشت

آیت الله علامه سید محمد حسین طباطبایی(1360 ه.ش)

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و چهارم آبان ۱۳۹۶ساعت 19:9  توسط بهنام خداویسی  | 
بدرقه...
ما را در سایت بدرقه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behnamkhodaveic بازدید : 79 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 1:31

امروز دوشنبه یکم ربیع الاول را به همه ملت ایران تبریک ارض کی کنم.
+ نوشته شده در  پنجشنبه دوم آذر ۱۳۹۶ساعت 19:1&nbsp توسط بهنام خداویسی  | 
بدرقه...
ما را در سایت بدرقه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behnamkhodaveic بازدید : 78 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 1:31

روزی مردی به خانه بهلول رفت واز او خواست که طنابش رابراي مدتی به او قرض دهد.

بهلول آن کرد را می شناخت و می دانست که امانتدار خوبی نیست، پس کمی فکر کرد و گفت:

((حیف که روی آن ارزن پهن کردم واگرنه آن رابه تو می دادم.))

مرد با تعجب گفت:(( مگر می شود روی طناب ارزن پهن کرد؟))

بهلول گفت:((برای آنکه طناب را به تو ندهم همین بهانه کافی است.))

بدرقه...
ما را در سایت بدرقه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behnamkhodaveic بازدید : 90 تاريخ : چهارشنبه 10 آبان 1396 ساعت: 20:27

یارو با نیسان ميخواد از تپه بکش بالا نميتونه چشمش می افته به امامزاده داوود ميگه یا

یاامامزاده داوود اگه ماشینمونه ببری بالای تپه یک جعبه خرما نظرت میکنم

ماشینش ميره بالا وترمزش می بره ميگه یا امامزاده صالح بیا ببین داوودبرای یک جعبه خرما

داره خودش میکشه.

بدرقه...
ما را در سایت بدرقه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behnamkhodaveic بازدید : 97 تاريخ : چهارشنبه 10 آبان 1396 ساعت: 20:27

روزی غلامی گوسفندان اربابش را به صحرابرد.گوسفندان در دشت سرگرم چرا بودند که

مسافری از راه رسید و با دیدن انبوه گوسفندان،به سراغ آن غلام(چوپان)رفت وگفت:((از

این همه گوسفندانی،یکی را به من بده)).

چوپان گفت:((نه،نمی تونم این کار را کنم؛هرگز!)).

مسافر گفت:((یکی را به من بفروش)).

چوپان گفت:((گوسفندان ازآن من نیست)).

مرد گفت:((خداوندش را بگو گرگ برد)).

غلام گفت:((به خدای چه بگویم))؟!

بدرقه...
ما را در سایت بدرقه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behnamkhodaveic بازدید : 109 تاريخ : چهارشنبه 10 آبان 1396 ساعت: 20:27

فرمانروایی فرزندان خود را پند می داد و در میان چوبه ی تیری از تيرداد بیرون کشید وبه

ایشان دادگفته:((بشکنید)).به اندک نیرویی شکسته شد. دیگر بار دو عدد داد.باز به آسانی

شکستند.

بدین ترتیب بر تعداد چوب ها افزوده تا به بیش از ده رسانید.آن گاه زورآزمایی از شکست آن

درمانده.

روی به فرزندان کرد وگفت:((ای فرزندان،حال شما در زندگی این چنین است.تا هنگامی که یاور

و پشتیبان هم باشید،دشمن نمی تواند برشما چیره شود و سالیان دراز می توانید پیروز

وظفرمندبه سر برید.))

بدرقه...
ما را در سایت بدرقه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behnamkhodaveic بازدید : 82 تاريخ : چهارشنبه 10 آبان 1396 ساعت: 20:27

گفتم:که روی خوبت،از من چرا نهان است؟

گفتا:توخودحجابی،ورنه رحم عیان است!

گفتم: که از که پرسم،جانا نشان کویت؟

گفتا:نشان چه پرسی؟آن کوی،بی نشان است!

گفتم:مرا غم تو،خوش تر ز شادمانی

گفتا: که سوخت جانم،از آتش نهانم

گفت:آن که سوخت،او را،کی ناله،یافغان است?

گفتم:ز((فیض))بپذیر،این نیم جان که دارد

گفتا:نگاه دارش، غم خانه ی تو جان است!


برچسب‌ها: فیض کاشانی بدرقه...
ما را در سایت بدرقه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behnamkhodaveic بازدید : 54 تاريخ : چهارشنبه 10 آبان 1396 ساعت: 20:27